روبرو

مجموعه افکار

روبرو

مجموعه افکار

روبرو

دانشجو

آخرین مطالب

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

اسیر

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۲۳ ب.ظ

درست مثل گذاشتن لذیذترین قسمت غذا برای آخرین لقمه

می خواهم لبخند زیبایت آخرین تصویری باشد که دیده ام

می خواهم طعم شیرینش زیر زبانم باقی بماند

دیگر نمی خواهم به هیچ چیز نگاه کنم

نگهبانان! نگهبانان! چشم هایم را درآورید!



بی مخاطب

  • میم

حس تعلیق

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ب.ظ

معمولا عادت دارم شب ها قبل خواب مطالعه میکنم. بهترین و دلچسب ترین نوع مطالعه از نظر من روی تخت و با تبلت به همراه هدفون تو گوشه.به دلیل همین علاقه همراه با بی انصافی و شاید نه از روی خساست بیشتر سعی میکنم نسخه pdf کتاب هایی که لازم دارم رو گیر بیارم(خدا پدر آپلودر ها رو بیامرزه) .یکی از مزایای این نوع کتاب خوندن، امکان مطالعه با چراغ خاموشه و برای آدم تنبلی که کلید چراغ اتاقش از تختش دوره به مصابه یکی از نعمت های مورد انتظار در بهشته(جدای از این که حداقل انتظار میره اگه در این دنیا ناکام موندیم اونور کلید چراغ اتاقمون نزدیک تختمون باشه).دیشب حین خوندن کتاب متوجه شدم وقتی کشکک زانوم به رو، روی لبه ی تخته و پام رو در مسیر عمودی حرکت نوسانی ساده میدم، ( باور کنید تصورش از توصیفش سخت تر نیست) زمان رسیدن پام به زمین رو نمیتونستم دقیق تعیین کنم. یعنی نمیدونستم چقدر باید دامنه ی این حرکت رو بیشتر کنم تا پام به زمین برسه.و خب تو اون تاریکی نمیتونستم با مشاهده به نتیجه ای برسم برای همین با آزمون و خطا این کار رو میکردم. حس تعلیقی که آیا این دفعه پام به زمین خواهد رسید یا نه یکی از بهترین حس هایی بود که چند وقت اخیر تجربه کردم.تعلیقی حتی به این حد ساده و کم اهمیت.حسی که قلب رو به تپش و مغز رو به تراوش این چرندیات وادار میکنه.

.شاید تعلیق هیجان انگیز ترین حسی باشه که فرد میتونه تجربه کنه.شاید برای همین فیلم ها و داستان هایی که بر اساس تعلیق ساخته میشن، یا بهتر بگم حس تعلیق رو در فرد به وجود میارن، توجه ها و تعریف های بیشتری به خودشون جلب میکنن.

  • میم

feeling lazy

سه شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۱:۱۰ ب.ظ

متاسفانه هیچ وقت برای شروع دیر نیست

  • میم

نوروز بود نه است یا ست جناب حلت

شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۶ ب.ظ

آن شب که تو در کنار مایی روز است      آن روز که با تو می رود نوروز است

دی رفت و به انتظار فردا منشین       دریاب که حاصل حیات امروز است

امروز اولین روز کاری سال ۹۴ بود. کلاس ساعت ۸ صبحمون لغو شده بود. ساعت ۱۲ رفتم دانشگاه حل تمرین. جناب حلت اینبار در کنار من و من (menno men) های همیشگی ،چیز جدیدی در چنته داشتن. این رباعی از سعدی رو کنار تخته نوشته بودن تا آخر ساعت هم پاک نمیکردن.یعنی عملا یک چهارم یکی از دو تخته رو استفاده نمیکردن. جدای از منظوری که پشتش داشتن ، کار لوسی بود ضمن اینکه تقریبا میشه گفت تاریخ انقضاش هم گذشته بود.بگذریم از این که املای اون رو هم اشتباه نوشته بودن و سه تا "است" رو "ست" نوشته بودن در حالی که فقط وقتی میشه "است" رو "ست" نوشت که کلمه ی قبلی به الف ختم شده باشه. در کمال تعجب سایت گنجور هم اشتباه نوشته   -_- کلا با این حل تمرین حال نمیکنم امروز هم یه سوال از ایشون پرسیدم طبق معمول جواب قانع کننده نبود. حل تمرین معدل ۱۲ آخه؟؟؟  این رباعی سعدی هم برام لوس و ایضا لوث شد تا امروز والپیپر تبلتم بود عوضش کردم:

پی نوشت: طی دیروز و امروز گشت زدن در وبلاگ ها فهمیدم تعداد خانم های وبلاگ نویس از آقایون به مراتب بیشتره. نگرانم در آینده ای نزدیک وبلاگ نویسی عملی دخترانه به حساب بیاد.

پی نوشت۲: تصمیمم بر این نیست که وبلاگ روزنوشت و ثبت وقایع روزمره باشه ولی افکاری که به ذهنم میرسه در بستر همین وقایع روزمره اتفاق میافته و گاهی شرح ماوقع ضروری به نظر میرسه.

  • میم

start

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۱۴ ب.ظ

start

  • میم

به نام خدا

جمعه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۴، ۰۲:۰۸ ب.ظ

سلام

مدت ها فکرم مشغول این بود که افکاری که به ذهنم میرسند رو جایی ثبت کنم. بلاخره تصمیم به ثبت یک وبلاگ گرفتم هر چند میتونستم از نرم افزار های موبایلم استفاده کنم یا روی صفحات شبکه های اجتماعی ام بذارم(فیسبوک و اینستاگرام) اما حقیقتش مورد اول رو استفاده نکردم چون دوست دارم عده ای هرچند محدود و ناشناس مطالبم رو بخونن و مورد دوم هم چون صفحات اجتماعی محلی برای نوشتن مطالب طولانی نیست و مطالب بیشتر از چهار پنج خط خوانده نمیشه. علاوه بر اون حس میکنم در صفحات اجتماعی خودم نیستم و گاهی متاسفانه برای لایک مطلب مینویسم، برای همین رو به وبلاگ آوردم. این اولین وبلاگم نیست، انگار که به هشت نه سال پیش برگشتم.

برای اسم وبلاگ هم کلی با خودم کلنجار رفتم بدون این که تصمیمی برای انتخاب اسم داشته باشم رفتم تو پلیر گوشیم و شافل رو روشن کردم. اولین آهنگی که پخش شد روبرو از محسن نامجو بود:

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره روبرو

شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو


پی نوشت:ابتدا وبلاگ رو در سرویس بلاگفا ساختم اما بعد از این که متوجه شدم برای قرار دادن عکس در پست ،ابتدا باید در سایت ثانویه ای اون رو آپلود کرد و لینک رو در قسمت ویرایش قرار داد با اعصاب خوردی وبلاگ رو در بلاگفا پاک کردم و اینجا ساختم

  • میم